اندر احوالات خانه تکانیمان ...
سلام دوستان همراه دلم لک زده بود که بیام اینجا و بگم آخیشششششششششششششششش ولی نشد دیگه حتما میپرسید چرا اصلا من نمی دونم چه حکمتیه که من همیشه باید اسباب خنده ی شما رو فراهم کنم اصلا یه وقتایی که فکر می کنی همه چیز آرومه یه چیزی همچین میفته وسط زندگیت که آرامش و حرومت میکنه در جریان نمونه های مختلفش که هستید به قول دوستان من جز اولین نفرها بودم که خانه تکانی رو نرم نرمک آغاز کردم ولی از آنجا که حادثه هیچ وقت خبر نمیکنه زد و نازنین خانوم مریض شد و یه هفته ای درگیر بهونه گیری های خانوم بودیم و بعد از اون حادثه ی دوم خبر نکرده اومد، مثل بچه ی آدم تو خواب خوش بودم که یهو دیدم انگار نفس کشیدن برام سخته هر چی از م...
نویسنده :
مامان ریحانه
21:59